خدا بود و دیگر هیچ نبود
شهید دکتر مصطفی چمران
مهم‌ترين عامل در محبوبيت و اينكه از ايشان مردي به قامت تاريخ‌مان ساخت اين بود كه خودش هم عمل مي‌كرد. يعني با وجود اينكه سفارش مي‌كرد خودش هم اول عمل مي‌كرد. اين بهترين شكل بود كه بر روي بچه‌ها تأثير مي‌گذاشت.

ادامه مطلب



           
یک شنبه 29 مرداد 1391برچسب:شهید چمران,همرزم,شیمیایی,زن, :: 23:32
مسعود
شبان را به سجده سر کرده تو                  همه روز را چون شیر سر کرده تو


در آغاز سخن، یادآوری این نکته را ضروری می‌دانم که دکتر چمران هم به مانند همه ما بشر بود و دارای ویژگی‌های یک انسان در محیط اجتماعی و بی‌گمان در کنار نکات ویژه و مثبت فوق‌العاده زیاد، دارای کمی و کاستی هم بود؛ بنابراین، اینجانب به رغم علاقه‌مندی که به ایشان دارم، ...

ادامه مطلب



           
یک شنبه 29 مرداد 1391برچسب:, :: 23:28
مسعود
امام موسی صدر به لبنان آمد وهماهنگی ها شد، قرار شد من به فرودگاه بروم و از ایشان استقبال کنم. کاغذی برداشتم و رویش نوشتم دکتر مصطفی چمران. خب من او را با نام ابوجمال در مصر می شناختم نه مصطفی چمران. منتظر بودم، دیدم آمد. گفتم ابوجمال، تو مصطفی چمرانی؟ به هر حال ابوجمال نام جهادی او بود و نام من هم ابویاسر...


ادامه مطلب ...


           

مامور آمار: سلام مادر ، از سازمان آمار مزاحم میشم ، شما چند نفرید؟

مادر سرشو پایین میندازه و سکوت میکنه و میگه: میشه خونه ما بمونه واسه فردا؟

مامور میگه: چرا؟

مادر: آخه شاید فردا از پسرم خبری برسه!!!

شادی روح شهدای گمنام صلوات



           
31 خرداد 1391برچسب:شهید گمنام,مادران,, :: 17:22

 گفتاری ارزشمند از امام خامنه ای در مورد ویژگی های شهد چمران 

 اولاً اين شهيد يك دانشمند بود؛ يك فرد برجسته و بسيار خوش‌استعداد بود. خود ايشان براى من تعريف ميكرد كه در آن دانشگاهى كه در كشور ايالات متحده‌ى آمريكا مشغول درسهاى سطوح عالى بوده - آنطور كه به ذهنم هست ايشان يكى از دو نفرِ برترينِ آن دانشگاه و آن بخش و آن رشته محسوب ميشده ....



ادامه مطلب ...


           
پنج شنبه 25 خرداد 1391برچسب:شهید چمران,امام خامنه ای,عقل,عشق, :: 12:2
مسعود

  در آستانه فرارسیدن سالگرد شهادت دكتر مصطفی چمران، پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR كلیپ صوتی «چمران‌ها» را منتشر كرد.

دانلود

 



           
پنج شنبه 25 خرداد 1391برچسب:شهید چمران,امام خامنه ای,عقل,عشق, :: 11:51
مسعود

 یاسین مدیا مجموعه ای صوتی را با عنوان مجموعه آوای شهدا روی سایت خود قرار داده است که یکی از مجموعه ها مربوط به شهید دکتر مصطفی چمران است.با کلیک بر روی لینک زیر به صفحه ی مورد نظر هدایت می شوید.

مجموعه آوای شهدا



           
 
89) به خانمِ دکتر می گفتم "زن نباید بعد از غروب پاشو از خونه بذاره بیرون." او هم نمی رفت. یک روز از دکتر پرسید "شما اجازه نمی دهید بروم بیرون؟" دکتر گفت "چرا، من راضیم." بازهم من نمی گذاشتم برود.
 
90) چهل نفر می خواستندکه بروند پشت تپه ها، نگذارند دشمن نیروها را دور بزند. گفته بودند ممکن است برگشتی نباشد. چهل و هفت نفر داوطلب شدند، با من چهل و هشت نفر. مانده بودیم توی اتوبوس منتظرکه نفربر بیاید. نیامد. زیاد صبرکردیم، خبری نشد. تلفن کردم به دکتر. خندید. خیلی خندید. گفت "کجایی تو؟ من فکرکردم رفتی بهشت. زود برگرد." اتوبوس اشتباه رفته بود. عراق هم منطقه را زده بود، با همه ی نیروهایش.
 
91) پل زده بودیم، با تیوب کامیون. دکتر آمد و با جیپ از روی پلمان رد شد.و بعد برگشت و بچه ها را یکی یکی بوسید. شصت و پنج نفر بودیم یا شصت و هفت تا، درست خاطرم نیست.
 

92) با خودش عهد کرده بود تا نیروی دشمن در خاک ایران است برنگردد تهران. نه مجلس می رفت، نه شورای عالی دفاع. یک روز از تهران زنگ زدند. حاج احمد آقا بود گفت "به دکتر بگو بیا تهران." گفتم "عهد کرده با خودش، نمی آد." گفت "نه، بگو بیاد. امام دلش برای دکتر تنگ شده." به ش گفتم. گفت "چشم. همین فردا می ریم." 



           
 
85) دستور این بود؛ یک تراورس، یک موتور برق و دو عدد لامپ. یک الاغ را با این ها مجهز می کردیم و می فرستادیم پشت تپه. باید آتش تهیه شان را می دیدی. فکر می کردیم اگر با این همه مهمات بهمان حمله می کردند، چه کار می کردیم.آن ها هم لابد به این فکر می کردند که این تانک ها از کجا پیدایشان شده است.
 
86) می گفتند "چمران همیشه توی محاصره است." راست می گفتند. منتها دشمن مارا محاصره نمی کرد. دکتر نقشه ای می ریخت. می رفتیم وسط محاصره، محاصره را می شکستیم و می آمدیم بیرون.
 
87) سوسنگرد را ما آزاد کردیم. یعنی راستش خدا آزاد کرد؛ ما هم بودیم، دکتر هم بود، ارتشی ها هم به موقع آمدند، آن ها هم بودند. نقشه را دکتر کشیده بود. ما از جنوب شهر عملیات را شروع کردیم. بعد دکتر و نیروهایش رفتند سمت غرب. قصدشان این بودکه تانک هارا دنبال خودشان بکشانند، موفق شدند.نیم ساعت بعد یک پاکت سیگار رسید دست تیمسار فلاحی. رویش دست خط و امضای دکتر بود. تیمسار یادداشت را که خواند دستور داد وارد عمل شوند. سوسنگردرا همان خدا آزاد کرد.
 
88) مریض شده بود بدجور. گفتم "دکتر چرا نمی ری تهران؟دوایی،دکتری؟" گفت "عزیز جان، نفس این بچه ها خوبم می کند."

 



           
نمازهایت را عاشقانه بخوان.
 
حتی اگر خسته ای یا حوصله نداری قبلش فکر کن چرا داری نماز می خوانی و با چه کسی قرار ملاقات داری.
 
آن وقت کم کم لذت می بری از کلماتی که در تمام عمر داری تکرارشان می کنی ولی از تکرارشان لذت می بری.
 
تکرار هیچ چیز جز نماز در این دنیا قشنگ نیست.
 
 
شهید مصطفی چمران


           
درباره وبلاگ


«روحیه‌ی پر نشاط و دل‌های پاك دانشجویان این امید را به انسان می‌بخشد كه نه به نحو استثنا بلكه به نحو قاعده فرآورده‌ی دانشگاه جمهوری اسلامی چمران‌ها باشند.»
آخرین مطالب
نويسندگان


ورود اعضا:

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 16
بازدید دیروز : 43
بازدید هفته : 168
بازدید ماه : 164
بازدید کل : 110596
تعداد مطالب : 112
تعداد نظرات : 19
تعداد آنلاین : 1