خدا بود و دیگر هیچ نبود شهید دکتر مصطفی چمران جنابعالي هم ابتدا در دانشگاه فني بوديد؟ خير، رشته من فيزيك بود. اما اينطور بگويم كه آقاي چمران را تقريبا همه دانشجويان مسلمان داخل كشور ميشناختند – حالا اگر اسم من هم بشود يكي از آنها – آن زمان رشتههاي فني مهندسي، بيشتر در قبضه نيروهايي بود كه حداقل، اداي غيرمسلماني درميآوردند! از طرف ديگر، دانشجويان مسلماني كه در جريان حركتهاي سياسي، اجتماعي، مذهبي و ضد رژيم بودند، آدمهاي درستي بودند و چهرههاي شاخص آنها را تقريباً همه ميشناختند و آشنايي من هم با شهید چمران از همانجا شروع شد. من اين را از الطاف خداوند نسبت به خودم ميدانم و الا، من آن جايگاه را نداشتم كه حتي شايستگي شاگردي ايشان را در درسها داشته باشم، چه رسد به امور ديگر. من متاسفانه دكتر چمران را نفهميدم و افسوس ميخورم. از نظر علمي من كمي به ايشان نزديكم، اما از لحاظ معنوي، خودم را خيلي دور ميبينم. چه سالي جنابعالي براي ادامه تحصيل به آمريكا رفتيد؟ من سال 50 به آنجا رفتم. زماني كه هشت سال از نگارش پاياننامه دكتراي شهید چمران گذشته بود. میدانید كه دكتر چمران سال 42 دكتراي خودشان را در شاخه درسي گداخت هستهاي گرفتند. آن زمان «گداخت هستهاي» جزو رشتههاي خيلي جديد بود. لطفاً درباره اين رشته و مفهوم اصطلاح «گداخت هستهاي» توضيح بيشتري بدهيد. ببينيد! در يك تعريف خيلي ساده ما يك «شكافت هستهاي» داريم و يك «گداخت هستهاي». در شكافت هستهاي، عناصر سنگين، مثل «اورانيوم» را اصطلاحا ميشكافيم، مي شكنيم و از آن انرژي ميگيريم. در گداخت هستهای، عناصر سبك را به هم ميزنيم، يا اصطلاحا «هم جوششان» میکنیم. به همديگر «ميگدازيمشان» و از تويش انرژي در ميآوريم. براي اين كار عمدتاً از ئيدروژن (آب) استفاده میکنیم. به همين دليل است كه در رشته گداخت هستهای يا «فيوژن» يا «فيزيك پلاسما» ميگويند: تا زماني كه آب هست، انرژي هم هست چون زوالپذيري آب خيلي دور است. آقاي دكتر چمران اولين ايراني است كه پا به رشته «گداخت هستهای» گذاشت و در اين رشته دكترا گرفت. اين امر براي من قطعي است، چون در اين رابطه تحقيق كرده ام. در رشته «شكافت هستهاي» چطور، آيا در اين زمينه هم كساني را داشتيم؟ بله، در رشته شكافت هستهای كساني را داشتيم و هنوز هم چند نفر از كساني كه آن زمان در رشته شكافت هستهای كار میکردند زندهاند، اما در سنين بالا هستند. خداوند به آنها سلامتي بدهند. ارزش علمي پايان نامه شهيد چمران در چه سطحي است؟ ببينيد! در دنيا براي كساني كه دكترا ميگيرند يك معيار اندازهگيري هست، وقتي ميخواهند اندازهگيري كنند، ميگويند: تز يا پايان نامهات را بياور تا ببينيم. متخصصان هر رشتهاي وقتي «تز» را مطالعه كنند، متوجه ميشوند كه جايگاه علمي آن و نويسندهاش كجاست؟ خدا شاهد است كه من اين حرف را به دليل ارادتم نسبت به چمران نميگويم. مطالب علمي ايشان به هر حال در اين تز هست و ترجمه ميشود و اهل فن ميبينند، ولي ميخواهم بگويم تز ايشان، شايد يكي از بينظيرترين پاياننامهها در اين رشته است چون از لحاظ علمي، كار بسياري روي آن انجام شده است و اي كاش ما بتوانيم چهره علمي چمران را هم در كشورمان كمي بيشتر توضيح بدهيم. من با بچههاي نسل دوم و سوم انقلاب كه صحبت میکنم عموماً شهيد چمران را از لحاظ علمي كم ميشناسند. فوقش اين است كه فكر ميكنند ايشان هم دكتري است مثل بقيه در حالي كه اينطور نيست. ترجمه عنوان كامل پاياننامه شهيد چمران در متن انگليسياش چيست؟ عنوان كامل پايان نامه ايشان «باريكه الكترون در منگنترون با كاتد سرد» است. قبل از ايشان هم كسي در اين موضوع كار كرده بود؟ بله، قبل از ايشان سه، چهار نفر روي وجوه ديگر اين موضوع كار كرده بودند. نوآوري شهيد چمران در اين مسير چه بود؟ دكتر چمران در جريان تحقيق درباره منگنترون، كاتد سرد را هم اضافه كرد و آن را تعالي بخشيد. نظرتان درباره چشمانداز آينده دانش «گداخت هستهای» چيست؟ همانطور كه گفتم گداخت هستهای يا فيزيك پلاسما را بشر سالهاست كه شناخته است، چون ميديد كه خورشيد هم همين گونه انرژي توليد ميكند. يعني هيدروژنها با هم گداخته ميشوند و ما اين سرخي و شعاع نوري بزرگ را ميبينيم. اين را انسانها سالهاست كه متوجه شده بودند ولي نميتوانستند مشابه آن را بسازند. با اين دانش، يعني با فيزيك پلاسما و گداخت هستهای، بشر به اين سمت ميرود كه «خورشيدكهايي» را روي زمين درست كند. اگر موفق بشود، انرژي فوق العاده ارزان و دائمي ميشود. در حال حاضر بخش عمدهاي از دانش هستهای به اين جهت حركت ميكند و شگفت اين است كه در همان آغاز راه اين رشته از دانش چگونه اين فكر و اين جرقه در ذهن دكتر چمران زده شد؟! استاد راهنماي دكتر چمران در اين رساله چه كسي بود؟ سه نفر بايد اين تز را امضا میکردند. البته استاد راهنما، آقاي «اچ اسلون» بوده و امضاي ايشان و بقيه در زير پايان نامه هست، اما نفر اصلي همان آقاي اسلون است. كسي كه تا به امروز هم آگاهترين كسي است كه روي مسائل منگنترون كار كرده و تجربه دارد. دكتر چمران هم با او كار میکرد. آيا تا به حال از پايان نامه دكتر چمران در دانشگاهها و مراكز علمي كشورمان استفاده علمي به عمل آمده است؟ من متن اصلي انگليسي اين پايان نامه را همان زمان كه به دستم رسيد، براي چندين دانشكده فرستادم، اما يقين دارم كه استفاده چنداني از اين اثر نشده، چون سطح آن خيلي بالاست و با زبان علمي نوشته شده، ترجمه روان آن كه در دسترس قرار بگيرد، انشاءالله استفاده بيشتري از آن خواهد شد. كار ترجمه اين پاياننامه در چه مرحلهاي است؟ مدتي است كه مشغول ترجمه اين كارم، اگر خداوند توفيق بدهد و زنده باشم در چند وقت دیگر آن را به پايان ميبرم. اين حداقل وظيفهاي است كه فكر میکنم يك شاگرد نسبت به استاد خود به جا ميآورد. خداوند ياري كند كه بتوانم اين يادگار بزرگ و ارزنده شهید چمران را در اختيار دانشگاههای كشور قرار بدهم تا مورد استفاده قرار بگيرد. در روند اين دانش خاص شما و ساير دوستان و شاگردان شهيد چمران، بعد از شهادت ايشان چه فعاليتها و كارهايي را در اين مسير انجام دادهايد؟ ببينيد! همانطور كه گفتم، دكتر چمران در جهان قطعاً جزو صد نفر اول و درايران اولين كسي است كه روي گداخت هستهای كار كرده، من اشاره كردم كه فيزيك پلاسما به صورت خيلي خلاصه يعني فيزيكي كه هيدروژنها را به هم جوش ميدهد، از اين «همجوشي»، از اين جوش خوردن، انرژي بيرون ميآيد. ما اگر بتوانيم اين انرژي را خوب محصور بكنيم از آن انرژي بزرگتري ميگيريم. به اين فعل و انفعالات گداخت هستهای ميگوييم. ماشيني كه اين كار را انجام ميدهد اسمش «توپوفان» است. من در اين ارتباط سه كتاب علمي هم ترجمه كردهام. يكي از آنها همين كتابي است كه در خدمت شماست به نام «توپوفان». اين كتاب قصه اين ماشين است. كتاب ديگر مربوط به «گداخت» است و كتاب سوم هم از فيزيك آن بحث ميكند، اينكه چه فعل و انفعالات فيزيكي در آن اتفاق مي افتد. كتاب چهارمي هم اينجاست. اين كتاب هم در همين زمينه است؟ بله، عنوان اين كتاب همان طور كه ملاحظه ميفرماييد «فرهنگنامه علوم و تكنولوژي هستهای» است و من اين افتخار را داشتهام كه با تعدادي از دانشمندان هستهای كشورمان از سال76 اين اثر را به صورت الفبايي تنظيم كنيم. تقريباً تمام لغات و ترمهايي را كه در صنعت هستهاي تا سال تاليف كتاب بوده، در اين اثر جا دادهايم. چه مدت زماني صرف اين كار شده است؟ يك گروه زبده، مدت چهار سال روي اين اثر كار كردهاند و اين تنها بخشي از كارهاي ما بوده، عدهاي ديگر از دوستان به من كمك كردهاند در دانشگاه اميركبير فوق ليسانس و دكتراي اين رشته را هم آنجا راه انداختهايم و بهترين دانشجويان را در اين زمينه تربيت كردهايم و حالا چندين دكتر در فيزيك پلاسما و گداخت هستهای داريم كه همه اينها از بركات انفاس شهيد چمران است و روند كارها هم بحمدالله رو به رشد است. شنيدهايم كه كارگاههايي هم درباره فيزيك پلاسما به همت شما درست شده است. لطفاً در اين مورد هم توضيح بفرماييد. سعي كردهايم چندين كارگاه بين المللي در مورد فيزيك پلاسما درست كنيم. از كشورهاي مختلف هم دانشجو ميآيد و هر دو سال يكبار در مركزی به نام «مركز فيزيك تئوري عبدالسلام» جلساتي برگزار ميشود. ايجاد اين كارگاهها به ابتكار چه كشوري بوده، ايران يا پاكستان؟ آن مركز اصولا ربطي به پاكستان ندارد. اينجا يك مركز بين المللي است و تنها به اين دليل كه اولين رئيس آن «پروفسور عبدالسلام» دانشمند معروف پاكستاني بوده اسم اين مركز را مركز فيزيك تئوري عبدالسلام گذاشتهايم و در 10 سال گذشته هم ما در مورد فيزيك پلاسما و گداخت هستهای چندين كارگاه گذاشتهايم كه به نحوي ادامه همان رشته تحصيلي شهيد دكتر چمران است و خواستهايم كه ياد او زنده باشد. خدا شاهد است كه من فقط به عشق شهيد چمران اين كار را شروع كردم. جنابعالي در ستاد جنگهاي نامنظم هم همكار شهيد چمران بودهايد و قطعا خاطرات زيادي از ايشان در ذهنتان مانده، لطفا از آن خاطرات هم برايمان بفرماييد. همانطور كه گفتم من دو يا سه دوره تحصيلي از ايشان كوچكترم و افسوس ميخورم كه چرا دكتر چمران را آنچنان كه بود، نفهميدم. باور كنيد آن شاگرد كه معلم خودش را نفهميد، من بودم! دكتر چمران آدمي بود كه هنر عمدهاش داشتن «اكسير آدمسازي» بود. كسي بود كه مس وجود آدمها را طلا میکرد. در ارتباط با جنگهاي نامنظم كساني كه به ايشان ميپيوستند ديگر جايي نميرفتند. طوري جذب ميشدند كه ديگر رها نمیکردند. تعدادي از آنها هنوز هم هستند. اين افراد طيفي هستند از استاد دانشگاه تا كاسب بازاري و مردم عادي و معمولي و همه هنوز هم عاشق چمران هستند. شهيد چمران در آمريكا و در لبنان هم تاثير فراواني در متحول كردن انسانها داشت. واقعاً همينطور است. ببينيد! سال 45 كه دكتر چمران به لبنان ميرود با كمك امام موسي صدر آنجا«حرالمحرومين» و بعد «امل» را تشكيل ميدهند. من خواهش میکنم عكسي را كه در كتاب «لبنان» از بچه هاي لبناني و شهید چمران انداختهاند، در اين ويژهنامه چاپ كنيد. عكسي كه دكتر چمران را در مدرسهاي، مدرسه كه نه، در سولهاي به اسم مدرسه نشان ميدهد. توي پناهگاه عده زيادي از نوجوانان و جوانان لبناني را نشان ميدهد كه خوابيدهاند و چمران متفكر و نگران است و كنار آنها نشسته، اين بچهها در آن مدرسه آهنگري و جوشكاري و برق ياد ميگرفتند. دكتر چمران آنها را تربيت كرد و پرورش داد و حالا عده زيادي از آنها از بزرگان لبنان و از سياستمداران و اساتيد دانشگاه لبنان هستند. هنگامي كه ستاد جنگهاي نامنظم تشكيل شد، جنابعالي در تهران بوديد يا در اهواز؟ آن موقع من هم در تهران بودم و هم در اهواز. اوايل كار دفتر ستاد، محل كوچكي در نخستوزيري بود و يادم هست كه گروهي از موتورسواران جوان به ما مراجعه كردند و گفتند ما ميخواهيم به جبههها برويم و بجنگيم! آنها شغلشان انتقال حلقههاي فيلم به سينماهاي مختلف در تهران بود. قيافه و تيپ آنها هم طوري بود كه در بادي امر، توي ذوق ميزد - خدايا مرا ببخش كه اين حرف را میزنم- شايد آن وقت بعضيها براي پذيرش آنها، يك نكونال و يا ليتولعل هم كردند. من آن زمان هميشه سه شنبهها به خوزستان ميرفتم و شنبهها به تهران برميگشتم، چون در سازمان انرژي اتمي كار میکردم، نميگذاشتند تمام هفته را در اهواز باشم. وقتي آن جوانان موتورسوار ديدند كه ما در كارشان تعلل میکنیم، موتورهايشان را روي يك تريلي گذاشته بودند و آمده بودند كنار استانداري اهواز در محل ستاد جنگهاي نامنظم و همانجا خوابيده بودند! وقتي كه آنجا من با دكتر چمران روبهرو شدم، ايشان به من چيزي نگفت كه مثلاً چرا اينها را نپذيرفتهايد و بعد هم همه را جذب كرد. خدا شاهد است كه آن جوانان در جبههها، از بهترين كساني شدند كه آرپيجيزنهاي ما را ترك موتورهايشان سوار میکردند و از محل سرشاخههاي كرخه، جاهايي كه عرض كمتري داشت، با موتور از رودخانه به آن طرف ميپريدند و به دشمن آرپيجي ميزدند و برميگشتند. خب، شايد تعداد نصف آنها هم شهيد شدند. تعدادي از آنها هم هنوز هستند. اين جوانان واقعيات سمبل پاكي و مردانگي و گذشت بودند. ببينيد! شهيد چمران با ديد وسيع و بينش درستي كه داشت، آن طرف سكه را ميديد، اما امثال من كه كوتاه بين بوديم و بينش درستي نداشتيم، فقط يك روي سكه را ميديديم. از همين يك خاطره ميتوانيد عمق همه چيز را ببينيد. بهطور جدي شهيد چمران تحولساز بود. به انسانها جرات كار و ابتكار و خلاقيت ميداد. جواني بود كه فارغ التحصيل مدرسه اتمي بود. او شيفته آقاي چمران بود و بعد هم شهيد شد. آمريكا كه بوديم، رفيقي داشتيم كه اسمش محسن اللهداد بود. رشته تحصيلياش حسابداري بود. از سرداران آقاي چمران بود و در جنگهاي نامنظم در خوزستان شهيد شد. نميدانم كه كهرباي وجود آقاي چمران چه اثري داشت كه اللهداد كارش را در آمريكا رها كرد و به لبنان رفت و بعد هم زودتر از دكتر چمران به ايران آمد و به جبههها رفت و تا آخرين لحظه هم با آقاي چمران بود تا شهيد شد. من ميديدم كه اين مرد چگونه تحت تاثير چمران بود. همانطور كه فرموديد يكي از ويژگيهاي دكتر چمران دادن جرات كار و ابتكار به جوانان بود. ميشود كمي درباره ابتكارهاي خود ايشان هم صحبت كنيد؟ دكتر چمران واقعاً يك نابغه نظامي و علمي بود. ابتكارهاي ايشان در جبهه ها واقعا شگفت انگيز بود. من فقط به دو سه مورد آن اشاره میکنم. يكي از آنها، قصه «خورشيديهاست». كارخانه فولادسازي اهواز پر از آهن بود و عراقيها تا نزديكي آنجا آمده بودند؛ آقاي چمران دستور داد بچه ها آهنها را به طول 180 سانت ببرند و يك گروه صد نفره براي اين كار تشكيل داد. بچههاي بسيجي و رزمنده، آهنها را به طور خاصي به هم جوش میدادند و پنج شاخههايي ساخته ميشد كه به آن «خورشيدي» میگفتند. بچهها شايد بين 30 تا 50 هزار خورشيدي درست كردند و آنها را در مسيري 15 كيلومتري در محل عبور تانكهاي عراقي در راه سوسنگرد به اهواز قرار دادند، جايي كه عراقيها از آنجا خيلي فشار ميآوردند. با اين ابتكار ساده آقاي چمران، راه عراقيها بسته شد و ديگر نتوانستند از آن راه جلو بيايند. اين خورشيديها در شني تانكها فرو ميرفتند و بدون انفجار آنها را زمينگير میکردند. يك مورد ديگر، جريان پمپ آب بود. دكتر چمران دستور داد پمپهاي خيلي بزرگ آب را روي دو برج بلند كنار كارون جوش داديم و با اين كار، آب رود كارون را شبها زير عراقيها ميانداختيم و تانكهاي آنها در گل فرو ميرفت و زمينگير ميشدند. يك وقت هم شهيد چمران دستور داد 300 يا 400 چوب الوار بلند، از همان الوارهاي بنايي، تهيه كرديم و از بچهها خواست كه قوطيهاي خالي كمپوت و كنسرو را هم جمع كنند و بعد در آنها كمي روغن سوخته و كاه ريختند و دستور داد روي هر كدام از تختهها چند تا از اين قوطيها را نصب كردند. غروب كه ميشد. فتيله اين قوطيها را روشن میکردند و الوارها را با فاصله روي رودخانه كارون ميريختند. دشمن كه از دور، آتش و دود روي اين الوارها را ميديد، تصور میکرد كه نيروي عظيمي از روي رود كارون به سمت آنها ميرود. باور كنيد تا دشمن فهميد كه اينها در واقع چيست، نزديك به دو ماه كه اين تكنيك برپا بود، هرچه گلوله داشت توي كارون ريخت! يكي ديگر از ويژگيهاي جالب دكتر چمران اين بود كه كارهاي خوب خودش را به ديگران نسبت ميداد. او واقعاً يك عارف بزرگ و يك صاحب استعداد بزرگ بود. در آمريكا دعاي كميل را به فارسي ترجمه كرده بود اما اسم برادرش دكتر عباس چمران را روي آن گذاشته بود. البته از او هم كمك گرفته بود، اما كار، كار خودش بود. صنايع نظامي جديد ما را پس از انقلاب، دكتر چمران پايهگذاري كرد و به بچههاي صنايع دفاع، جرأت كار و خلاقيت داد. با آن درجه علمي بالايي كه داشت، آنقدر خاكي و مردمي بود كه اصلاً بچههاي انقلاب و جنگ فاصلهاي با او حس نمیکردند. فكر میکردند او، تنها فرمانده آنهاست! شما عكسهاي او را در همين بنياد شهيد چمران ميبينيد كه چقدر ساده و صميمي و راحت كنار بچهها و رزمندگان است. واقعاً كمتر از «شهادت» حق چمران نبود. منبع: مجله شاهد یاران/ شماره 37/ ویژه شهید چمران نظرات شما عزیزان:
درباره وبلاگ «روحیهی پر نشاط و دلهای پاك دانشجویان این امید را به انسان میبخشد كه نه به نحو استثنا بلكه به نحو قاعده فرآوردهی دانشگاه جمهوری اسلامی چمرانها باشند.» آخرین مطالب نويسندگان پیوندهای روزانه پيوندها |
|||
|